جستجو

لينک هاي روزانه

برچسب ها

مهندس شهید رضا کارگربرزی/ شهید مدافع حرم




ای برادر؛ای تمام هستی ام
ای برادر؛ای نگارمستی ام
از چه گویم از دلت یااز سرت
یا كه از درد تمام پیكرت
پیكرت ریش ریش شد  
جان مولا ؛ جان من آتیش شد
ای برادر؛ با رفتنت پشتم شكست
روح از تنت رفت و جانم زتن برفت



اکانت ما در شبکه هاي اجتماعي :

اکانت ما در فيسبوک اکانت ما در اينستاگرام اکانت ما در توييتر



امروز تو را پس از یک ماه دیدم ، دقیقاً یک ماه.

آخرین بار تورا 12 تیر دیده بودم ، چهارشنبه ، تعمیر برف پاک کن ماشینت ، درست کردن چرخ محمد مهدی ، شیطنت های محمد حسین ، نماز مغرب در مسجد قمر بنی هاشم با موتور 4 ترکه ، من و تو و محمد مهدی و محمد حسین ، بابا با چرخ اومد.

به بچه ها همش میگفتی " باید به حرف عمو گوش کنید ، هرچی عمو گفت باید بگید چشم "

وای که این عمو چه بی خبر از ذهن تو بود.

آری امروز مجدداً تو را دیدم ، اما نه مث اونروز ، نه به رنگ اون روز.

امروز فقط سهم من همش چند ثانیه بود ، سهم پدر و مادر چند ثانیه.

رضا جان ! امروز صدای خرد شدن کمرم را میشنیدم وقتی تورا در بین پنبه ها دیدم ، تورا با صورتی ............ .

رضا! امروز خراب شدن آسمان بر سرم را حس کردم.

آخر فقط من بودم و تو . تو بودی و من !  رضا فقط ما بودیم.

امروز پس از چندین سال برای اولین بار اشکهای بابا را دیدم ، اشکهای پدر 71 ساله یمان را.

رضا جان ! سهم ما فقط ندیدنت بود ، نبودنت و همیشه در ........ بودنت.

برادر من بیا و یک نفس ، فقط یک نفس با من باش.

فقط برای یک لحظه.

امروز با هم زیارت عاشورا خواندیم ، با هم وداع کردیم ، با هم حرف زدیم.از صبح امروز شمارش معکوس برای رفتنت شروع شد. 10    9     8    7     6     5     4     3     2     1   0 ..........

این شمارش برای هردومون آشناست

رمز یه جایی رو این گذاشتیم، یادت هست.

ایکاش میدونستم وقت شهادتت در آغوش کدام معصوم(ع) آرام گرفتی.

نوشته شده در دوشنبه چهاردهم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 8:0 توسط : برادر | دسته :
  • []