رضا جان !
وقتی داریم از روزهایی که گذشته است برای هم تعریف میکنیم ، انگار یکسال گذشته است. نمیدانی که چقدر طولانی گذشته است. یادم می آید روز دوشنبه شب ، حدود ساعت 11 وقتی داشتیم خاطرات لحظات تدفین تورا مرور میکردیم ، یک لحظه همه احساس کردیم که یک هفته گذشته است. اما همش 12 ساعت گذشته بود. هر ساعتش برای ما 12 ساعت گذشته بود.
وای خدایا....
اما برادرم ، امروز برای تبرکی خودمان از وجود مبارک و حرکت مقدس تو ، از مطهر بودنت ، از مقدس بودنت ، مراسمی بس مختصر به نام هفتمین روز شهادت برای شما گرفتیم.
خدایا بپذیر از ما ....

خواهرانت امروز گرداگرد مزارت حلقه زده اند و آشنایان مرثیه خوان این مصیبتند

