جستجو

لينک هاي روزانه

برچسب ها

مهندس شهید رضا کارگربرزی/ شهید مدافع حرم




ای برادر؛ای تمام هستی ام
ای برادر؛ای نگارمستی ام
از چه گویم از دلت یااز سرت
یا كه از درد تمام پیكرت
پیكرت ریش ریش شد  
جان مولا ؛ جان من آتیش شد
ای برادر؛ با رفتنت پشتم شكست
روح از تنت رفت و جانم زتن برفت



اکانت ما در شبکه هاي اجتماعي :

اکانت ما در فيسبوک اکانت ما در اينستاگرام اکانت ما در توييتر



بسم الله الرحمن الرحیم

به مناسبت سومین #سالگرد قمری شهید #مدافع حرم
#شهیدرضا کارگربرزی
اولین شهید مدافع حرم #استان_البرز
قسمت پنجم - مهر شهادت

 



- حدود دو ماه از مجروحیت من می گذشت و من در بستر جراحت بودم .

خبر نداشتم که  رضاکارگربرزی شهید شده ، فکر کنم یک روز بعد از شهادت رضا بود که یک شب خواب دیدم یک اتوبوس که گویا اتوبوس شهدای یگان بود  در کنار من  ایستاد ، رضا را دیدم که با چهره ای خندان  از اتوبوس پیاده شد و به سمت من  آمد .  با من خداحافظی کرد و گفت: سید خداحافظ ،  من هم رفتم .

 بهش گفتم : رضا جان پس من چی ؟ من را هم با خودتان ببرید.
 رضا درجوابم گفت: فلانی  تو هنوز یک امضا ات باقی مونده.
با بغض  ازش طلب شفاعت کردم .
در حال برگشتن به اتوبوس بهم گفت: فلانی تو احتیاجی به شفاعت نداری ، خودت کارت درسته.

راوی: س.ح.الف

نوشته شده در پنجشنبه بیست و هفتم خرداد ۱۳۹۵ ساعت 10:48 توسط : برادر | دسته :
  • []